جدول جو
جدول جو

معنی بازاری کردن - جستجوی لغت در جدول جو

بازاری کردن(مَ شَ)
بازار کردن. عرضه کردن متاع و کالا. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناهاری کردن
تصویر ناهاری کردن
ناشتایی شکستن، ناهارخوردن نهارخوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویزاری کردن
تصویر ویزاری کردن
بیزاری نمودن نفرت داشتن: (مابیزاری کنیم ازایشان چنان که ایشان ویزاری کردند از ما)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سازگاری کردن
تصویر سازگاری کردن
اجماع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
إلى السّوق
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
Revise
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازیابی کردن
تصویر بازیابی کردن
Recover, Retrieve
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازسازی کردن
تصویر بازسازی کردن
Reconstitute, Reconstruct, Refurbish, Rehabilitate, Renovate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازرسی کردن
تصویر بازرسی کردن
Inspect
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
Market
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
commercialiser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
kuuza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بازیابی کردن
تصویر بازیابی کردن
восстанавливать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
пересматривать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازسازی کردن
تصویر بازسازی کردن
восстанавливать , ремонтировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازرسی کردن
تصویر بازرسی کردن
осматривать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
بازار لگانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
বাজার করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
시장에서 팔다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
pazarlamak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
市場で販売する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
לשווק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
विपणन करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
memasarkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
ขาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
verkopen op de markt
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
comercializar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
commerciare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
comercializar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
市场化
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
sprzedawać na rynku
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
продавати на ринку
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
vermarkten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازار کردن
تصویر بازار کردن
продать на рынке
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازیابی کردن
تصویر بازیابی کردن
wiederherstellen
دیکشنری فارسی به آلمانی